Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرگزاری فارس از اصفهان، هر چند عده‌ای دنبال‌اند تاریخ را مردانه جلوه دهند اما این تاریخ از کوچه پس کوچه‌های مدینه و پشت درب خانه‌ علی(ع)، زنانه رقم خورد و در این مرز و بوم زنانی به تبعیت از آن بانوی ۱۸ ساله، روزهای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس را غیورانه دوشادوش مردان خود ایستاده و در این راه ارزشمند از جان و مال و زندگی خود گذشتند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

نقش زنان در پیروزی انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس انکار ناپذیر است؛ همان زنانی که از بهمن ۵۷ و پیش از آن در نقش مادر و همسر به‌عنوان رزمنده در این میدان ایفای نقش کردند و کلام امام امت مبنی بر اینکه «از دامن زن مرد به معراج می‌رود» سندی بر این برگ زرین تاریخ است.

در این روزها اما عده‌ای سعی دارند این افتخارات بزرگ را مخفی و شخصیت والای بانوان این سرزمین را به سطحی‌ترین امور تنزل دهند تا شاید روزی بتوانند آنچه که در خیال باطل خود ساخته‌اند را به ظهور برسانند غافل از آنکه دختران امروز تربیت شدگان همان شیرزنان روزهای دفاع مقدس و تربیت یافتگان مکتب بنت رسول‌الله هستند.

یکی از این بانوان مکتب فاطمه‌الزهرا(س) فاطمه سادات سجادی همسر شهید سردار مصطفی فندرسکی پور است؛ مصطفی همسر فاطمه سادات در ۳۱ مرداد ماه سال ۱۳۲۲ متولد شد و در سال ۱۳۴۷ با فاطمه سادات سجادی ازدواج کرد؛ حاصل این این ازدواج ۱۳ سال زندگی مشترک و یک فرزند دختر و ۳ پسر بود.

شهید فندرسکی‌پور پس از عمری مجاهدت در دوران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در تاریخ ۲۱بهمن ماه سال ۱۳۶۴ و در جزیره فاو به آرزوی دیرینه خود یعنی شهادت رسید و امروز به پای سخنان فاطمه سادات سجادی، هم‌رزم او در این زندگی پربار نشستیم.

 

 

فارس:‌ چطور با همسرتان آشنا شدید؟

سجادی: عمه‌ام با مادر همسرم دوست بود و به‌واسطه او به خانواده همسرم معرفی شدم.

فارس: در زمان آشنایی با همسرتان چند ساله بودید و چطور راضی به ازدواج شدید؟

سجادی: زمان ازدواجم ۱۲ سالم بود و در آن زمان افکار بچه‌گانه داشتم؛ زمانی که به خواستگاری آمدند پدرم می‌گفت دخترم کوچک است اما دوباره همان شب رفتند آمدند و بعد از صحبت‌هایی صیغه‌مان جاری شد.

در فامیل اولین دختری بودم که قبل از ازدواج همسرم را دیدم و با او حرف زدم چون همسرم گفته بود باید صحبت کنم؛ تا قبل از آن جز با خانواده‌ام صحبتی با مردان نداشتم و اولین مرد غریبه‌ای بود که با او صحبت کردم.

از خجالت به‌جای جواب دادن، فوت کردم

فارس: طبق صحبت خودتان و مواردی که از بزرگ‌ترهایمان شنیده‌ایم می‌دانیم که در آن زمان صحبت کردن در زمان خواستگاری مرسوم نبود؛ میان شما و همسرتان چه صحبت‌هایی رد و بدل شد؟

سجادی: اولین سؤال‌های همسرم این بود که اسمم چیست و اینکه چقدر درس خوانده‌ام اما به حدی خجالت می‌کشیدم که به‌جای اینکه جواب بدهم فوت کردم و او تعجب کرد؛ زمانی که نزد مادرش رفته بود پرسیده بود نمی‌تواند حرف بزند؟ مادرش پاسخ داده بود نه در مسجد دیده‌ام که حرف می‌زند و حتما خجالت می‌کشد.

در ادامه جلسات خواستگاری کمی از شغل و درآمدش گفت و اینکه خانه‌ای ندارم اما قرار است بخرد، از اینکه از چیزهای پوچ و غلط خوشش نمی‌آید و دوست دارد زندگی علی و زهراگونه داشته باشیم.

در آن روزها خیلی از دخترها دنبال این بودند که شب عروسی‌شان لباس عروس بپوشند، به آرایشگاه بروند و بی حجاب باشند اما می‌گفت از این سنت‌های پوچ و غلط بیزارم و من جوابی ندادم که پرسید سکوت علامت رضایت است؟

شعر کودکانه‌ای که تبدیل به واقعیت شد

فارس: بعد از جلسات خواستگاری چه مراحلی را طی کردید؟

سجادی: صبح روز بعد خواستگاری باید به مدرسه می‌رفتم کارهای زیادی در خانه داشتیم خسته بودم؛ حوالی بعدازظهر بود که زیر کرسی خوابیده بودم که عمه‌ام بیدارم کرد و گف چرا خوابیده‌ای؟ می‌خواهیم عقدت کنیم.

در آن روزها وقتی با دوستانم بازی می‌کردیم شعری می‌خواندیم که می‌گفت «دیشب خواب می‌دیدم عقدم می‌کردند؛ کفش پاشنه بلند پام می‌کردند» عمه‌ام می‌گفت مگر هرروز این شعر را نمی‌خواندی؟ حالا می‌خواهیم کفش پاشنه بلند پایت کنیم؛ تعداد زیادی سنجد آوردند تا پاک کنم و زن‌عمویم وسایلی مانند آب، سمنو و سنجد آورد و در سینی گذاشت و لباسی از زندایی‌ام برایم آوردند تا بپوشم البته که زندایی‌ام چاق و من لاغر بودم و در نهایت لباس زندایی‌ام را با چادر سفید خاله‌ام پوشیدم؛ آن روز سالروز ازدواج حضرت علی و فاطمه بود و همسرم به مادرش گفته بود کاری کنید تا همین روز عقد کنیم و رابطی که بین ۲ خانواده بود پیش پدرم آمد و در نهایت قبول کردند.

زمانی که می‌خواستند صیغه عقدم را بخوانند، عاقد گفته بود عروس کوچک است و پدرم گفته بود از عجله‌مان شناسنامه را اشتباه آورده‌ایم.

برای روز عید غدیر هم جشن گرفتیم و تمام مراسم‌هایمان با اعیاد مبارک هم‌زمان شد؛ همیشه از بچگی به اعیاد مذهبی توجه داشتیم و در همین راستا روز تولد حضرت زهرا(س) روز عروسی‌مان بود.

 

 

مگر امام هستی که شهید شوی؟

فارس: طبق صحبت خودتان در زمان ازدواج‌تان ۱۲ سال داشتید و در عین حال جامعه نیز در شرایط مناسبی نبوده است؛ کمی از آن روزها بگویید، تا چه حد متوجه وقایع پیرامون‌تان بودید؟

سجادی: حدود ۲ هفته بعد عروسی خواب دیدم آقایی درب خانه را زد و سراغ شوهرم را می‌گرفت و شبیه شخصی بود که در مراسم تعزیه نقش حضرت ابوالفضل(ع) را بازی می‌کرد، از او پرسیدم شما حضرت ابوالفضل(ع) هستید؟ گفت بله؛ پرسید مصطفی کجاست؟ می‌خواستم بگویم خواب است اما نمی‌توانستم جوابی بدهم و همان لحظه بود که همسرم آمد و سلام کرد و پاها و دست‌های ایشان را بوسید و پرچم سبز بلندی به دست همسرم دادند و همسرم پشت ایشان سوار اسب شد و به آسمان رفتند اما آن پرچ سبز با نوشته «لااله‌الاالله» هنوز مشخص بود و مدام فریاد می‌زدم و می‌گفتم الآن اسب می‌افتد.

به قدری در خواب فریاد زدم که همه بیدار شدند و بالای سرم آمده بودند و خوابم را برایشان تعریف کردم و همسرم پاسخ داد ان‌شاءالله من شهید می‌شوم و به آرزوم می‌رسم و در پاسخ خندیدم و گفتم مگر امامی که شهید شوی؟

همسرم پاسخ داد مگر فقط امام شهید می‌شود؟ هر شخصی که این خائن را رسوا کند و با او بجنگد اگر کشته شود شهید می‌شود؛ پرسیدم این خائنی که می‌گویی چه کسی است اما جوابی نگرفتم و در آن روز تمام دغدغه‌ام این شده بود که این شخص خائن چه کسی است؟

مدتی بعد همسرم گفت این شخص خائن است و رهبر ما را تبعید کرده است؛ گفتم رهبرمان چه کسی است؟ و چند بار پشت سرهم گفت آقای خمینی و از آن موقع بود که با این مباحث آشنا شدم و از تیر ۱۳۵۱ این جملات در ذهنم است.

 

 

فارس: پس از آن روز شما هم هم‌مسیر همسرتان در مبارزه شدید؛ از دختری نوجوان چه کارهایی بر می‌آمد؟

سجادی: سازماندهی مردم برای مبارزات و راهپیمایی‌ها از جمله اقداماتی بود که با همسرم انجام می‌دادیم؛ در آن روزها همراه با خانواده شهید بهشتی‌نژاد در خیابان آتشگاه فعالیت‌ها را پیش می‌بردیم و همسرم اوقات فراغتش را کنار آیت‌الله مصطفی بهشتی‌نژاد بود.

در خانه با دوستان همسرم و ۳ خانم کمیته فرهنگی تشکیل دادیم و قبل از پیروزی انقلاب این پیشنهاد مطرح شد؛ همچنین کمیته ارزاق داشتیم و در خانه مواد غذایی را بسته‌بندی می‌کردیم و افرادی که نیازمند بودند می‌بردند و دیگران برای آن‌ها پول بیش‌تری می‌دادند تا به نیازمندان بدهیم.

اعلامیه‌های امام را در قنداق بچه‌ام پنهان می‌کردم

همیشه اگر می‌خواستیم جایی برویم من اعلامیه‌های حضرت امام(ره) در قنداق بچه‌ام می‌گذاشتم و هیچ کسی متوجه نمی‌شد و از سمتی هرروز برای راهپیمایی‌ها برنامه داشتیم و برای برنامه‌هایی مثل تحصن در منزل آیت‌الله خادمی نان و غذا می‌پختیم و پلیس‌ها دنبالمان راه می‌افتادند؛ روز هفتم محرم بود که در آن ماجرا تیر از کنار شانه‌ام رد شد و بیهوش شدم، با اینکه نترس بودم اما آن روز چون باردار بودم واقعا ترسیده بودم.

در روز عاشورای آن سال به عزاداری پرداختیم، شاه گفته بود مردم تظاهرات کنند و خونی بر زمین ریخته نشود؛ آن روز تا عصر به راهپیمایی رفتیم، در مصلی نماز خواندند و بعد از آن به منزل دایی همسرم رفتیم.

وقتی از مراسم عاشور ا برگشتم، مادر همسرم گفت مصطفی نیامده و زمانی که برگشت گفت بردارم و چند نفر دیگر مجسمه شاه در میدان انقلاب را پایین کشیده بودند، گفتم برویم مجسمه را ببینیم و نزدیک خیابان کمال اسماعیل بودیم که نزدیک بود ما را به رگبار ببندند و همان زمان بود که گفتم پسرم مریض است و دل مأمور به رحم آمد و گفت برگردید.

چماق به‌دستان شیشه تمام مغازه‌ها را می‌شکستند

در آن روز نیروهای چماق به‌دست به اصفهان آمدند و به‌هیچ کسی رحم نداشتند و درب تمام مغازه‌هایی که بسته بود را می‌شکستند و از سمتی هر خانمی که چادر مشکی به سر داشت را به قصد کشت می‌زدند و در همان روز فقط در کوچه ما ۲ نفر شهید شدند و یکی از آن‌ها دختری حدودا ۱۰ ساله بود.

 

 

آیت‌الله بهشتی و خامنه‌ای ۲ بال امام(ره) هستند

فارس: اینطور که گفتید مسیر مبارزه را از همسرتان آموختید؛ کمی از اعتقادات او بگویید؟ چطور به این حد شما را تحت تاثیر خود قرار داد؟

سجادی: همسرم همیشه می‌گفت، خط خط امام است؛ زمانی که حرف نخست‌وزیری بازرگان و ریاست جمهوری بنی‌صدر مطرح بود ناراحت بود و به همه می‌گفت به بنی‌صدر رأی ندهید، فریب می‌خورید.

همسرم علاقه زیادی به شهید دیالمه داشت و همیشه صحبت‌های او را گوش می‌داد و از سمتی همیشه می‌گفت ۲ بال امام خمینی(ه) آیت‌الله بهشتی و خامنه‌ای هستند.

فارس: روزهای پیروزی انقلاب اسلامی چطور گذشت و چه حس و حالی داشتید؟

سجادی: این انقلاب با سختی‌های فراوان و خون دل خوردن مردم به پیروزی رسید اما الآن عده‌ای بی سر و پا خیال می‌کنند می‌توانند آن را از بین ببرند.

همسرم در ۸ بهمن ۵۷ به تهران رفت تا از امام(ره) استقبال کند و جزو محافظان باشد اما تا مدتی بازنگشت؛ روزی که امام بازگشت با اینکه حدود یک ماه از زایمانم می‌گذشت اما نذر کردم که روزه بگیرم و همسرم هم نذر کرده بود ۵ روز روزه بگیرد.

همسرم از زمان آمدن امام تا نزدیک عید در تهران بود و گفت امام(ره) دستور برگزاری رفراندوم را داده‌اند؛ کارهایمان را برای برگزاری انتخابات کردیم و هم خودم و هم همسرم مسؤول صندوق‌ها بودیم و در نتیجه این انتخابات شاهد بودیم که مردم با رأی بالا جمهوری اسلامی را انتخاب کردند.

نیروهای کومله سر پاسداران را جلوی عروس و دامادشان می‌بریدند

فارس:‌ پس از پیروزی انقلاب اسلامی روزهایتان چطور می‌گذشت؟

سجادی: پس از برگزاری انتخابات تصمیم گرفتیم کار فرهنگی را شروع کنیم و همسرم گفت دوستانم می‌گویند سیستان و بلوچستان جزو فقیرترین شهرها است و نیت کردیم به آنجا برویم؛ چون بچه کوچک داشتم برای اولین بار همسرم تنها رفت و در همان زمان نیروهای ضد انقلاب چند نفر از افراد را به شهادت رسانده بود.

در آن زمان کومله‌ها نیروهای سپاه را می‌گرفتند و در عروسی‌هایشان جلوی عروس و داماد سر می‌بریدند؛ زمانی که فرزند چهارمم را باردار بودم همسرم شیفت نگهبانی داشت و نیروهای کومله نگهبانان را به‌هر طریقی که بود می‌گرفتند و سر او را می‌بریدند؛ همسرم برای هم‌رزمانش تعریف می‌کند که همسرم باردار و در بیمارستان است و همان شب یکی از دوستان همسرم می‌گوید تو بچه داری اما من هیچکس را ندارم و به‌جایت می‌ایستم و همان شب او را می‌گیرند و سرش را می‌برند.

در اردیبهشت ۵۸ در سنندج و بعد از آن در پاوه و سرپل ذهاب درگیری شده بود و همسرم کنار شهید چمران در آنجا حضور داشت و آشنایی‌شان به حضور در لبنان و دوره جنگ‌های نامنظم باز می‌گشت.

از تیر ۱۳۵۸ گفتم من هم می‌خواهم بیایم و با کمک‌های مردمی که جمع کرده بودیم به مناطق رفتیم، حدود ۸ روز آنجا بودم و برگشتم و همسرم تا سال ۱۳۵۹ می‌رفت و می‌آمد.

 

 

جنگ مرا بزرگ کرد

فارس: و شهریور ۱۳۵۹...

سجادی: شهریور ۵۹ همسرم از سنندج برگشت تا به مشهد رویم و روز سومی که مشهد بودیم جنگ شروع شد؛ همیشه مشهد رفتن‌مان ۱۰ روز طول می‌کشید اما زود برگشتیم و به اصفهان که آمدیم شرایط متفاوت بود.

همسرم به جبهه رفت و من هم از او اجازه گرفتم تا برای کمک مردمی به جبهه فعالیت کنیم و قبل از آن هم دوره‌های کمک‌های اولیه و امدادگری را دیده بودم و آمادگی داشتیم؛ در آن روزها منی که حتی بلد نبودم سماور را روشن کنم، جنگ مرا ساخت و باعث شد با کمی‌ها و کاستی‌ها بسازیم.

با جمهوری اسلامی زنان هویت خود را شناختند

فارس: شما هم پیش از انقلاب و هم بعد از انقلاب اسلامی را دیده‌اید و از سمتی شاهدیم که عده‌ای این مدت شعار «زن، زندگی، آزادی» سر می‌دهند؛ آیا واقعا زنان در جمهوری اسلامی آزادی ندارند؟

سجادی: پیش از انقلاب چون دختر خانه بودم پدرم نمی‌گذاشت به مدرسه بروم و می‌گفت اگر به مدرسه بروی چادرت را می‌کشند و می‌دیدیم که در مدرسه‌های اطراف دختران بدون حجاب به مدرسه می‌رفتند.

مادر بزرگ من در زمان رضا شاه تازه عروس بود و زمانی که در خیابان با کالسکه در حال تردد در خیابان بوده، مأموران چادر او را با چاقو پاره می‌کردند و یا حتی تعریف می‌کرد چندین ماه نمی‌توانستند به حمام بروند.

نظام جمهوری اسلامی آزادی فراوانی به بانوان و دیگر اقشار جامعه داد و زن هویت خودش را شناخت؛ پیش از انقلاب کارمندان زن زیادی نداشتیم اما در شرایط فعلی زن استقلال دارد.

فارس: اگر بخواهید خاطره‌ای از همسرتان بگویید، چه می‌گویید؟

سجادی: آخرین باری که به اصفهان آمده بود به گلستان شهدا و مزار دوستش آمدیم و در همینجا افطار کردیم و دقیقا همین جایی که مزارش است گفت دعا کن شهید شوم،‌گفتم من چه‌کار کنم؟ گفت قول می‌دهم هوایت را داشته باشم؛ همان لحظات حسی به من می‌گفت اگر برود شهید می‌شود و دوباره خاضعانه می‌گفت خدایا مرا شهید کن و دقیقا ۲۹ روز بعد در روز ۲۱ بهمن به شهادت رسید.

 

 

فارس: و به‌عنوان کلام آخر بدون تعارف با همسرتان صحبت کنید.

سجادی: (با بغض می‌گوید) دوست دارم فرزندانم از ولایت، رهبری و انقلاب جدا نشوند و در لحظه آخر فدای ولایت شوم؛ از زمانی که در زندگی‌ام داغ امام(ره) و سردار سلیمانی را دیدم زندگی‌ام آرام نمی‌شود و امیدوارم خدا عمر ناقابل مرا بر عمر رهبری بگذارد.

پایان پیام/۶۳۱۲۵

منبع: فارس

کلیدواژه: کومله جنایت های کومله شهید مصطفی چمران پیروزی انقلاب اسلامی جمهوری اسلامی فاطمه سادات آن روزها همسرم گفت دفاع مقدس آن روز آیت الله امام ره عده ای

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۵۷۲۸۵۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

فرود آمدن هواپیمای اسرائیلی در ریاض

به گزارش حوزه بین الملل خبرگزاری تقریب، رسانه های صهیونیستی گزارش دادند که یک هواپیمای شخصی اسرائیلی امروز شنبه در ریاض، پایتخت عربستان سعودی به زمین نشست و اخیرا برای انتقال مقامات ارشد موساد از آن استفاده شده است.

رادیو تلویزیون رژیم صهیونیستی موسوم به «مکان» گزارش داد، فرود هواپیما در آستانه سفر آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه آمریکا به ریاض انجام شده است.

بر اساس این گزارش، این هواپیما امروز از فرودگاه بن گوریون برخاسته و در امان پایتخت اردن به طور موقت توقف کرده و از آنجا به مقصد ادامه داده است.

رادیو و تلویزیون رژیم صهیونیستی افزود: این احتمال وجود دارد که مقامات ارشد اسرائیلی در این هواپیما حضور داشته باشند تا در مورد عادی سازی مذاکرات با عربستان سعودی گفت‌وگو کنند.

بر اساس این گزارش، این هواپیما متعلق به یک تاجر اسرائیلی است و در ماه های اخیر در سفرهای رسمی مسئولان ارشد موساد و وزارت امنیت داخلی رژیم صهیونیستی (شاباک) استفاده شده است.

پایگاه خبری آکسیوس همچنین گزارش داد که مقامات آمریکایی امیدوارند به توافقی دوجانبه با سعودی‌ها برسند تا به نتانیاهو ارائه کنند. این توافق شامل تعهد به مسیری است که به راهکار دودولتی منتهی می‌شود.

این در حالی  است که قرار است آنتونی بلینکن وزیر خارجه آمریکا دوشنبه و سه‌شنبه آینده به عربستان سعودی سفر و در مورد تلاش‌های جاری برای دستیابی به آتش بس در غزه رایزنی کند.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • دستور ساواک برای بازرسی از عروس امام
  • پس لرزه اظهارات جنجالی مهدی نصیری درباره رضا پهلوی و مصطفی تاجزاده
  • کمک فوری برای جراحی این مادر سرطانی
  • رونمایی از آهنگ خلیج‌فارس به ۲ زبان فارسی و عربی در اراک
  • خواننده خانم قبل از انقلاب، سریال پایتخت را توقیف کرد!
  • حرکت جبهه جهانی انقلاب، مستحکم‌تر و نیرومندتر از پیش
  • ختم غائله‌ی شهرنو ؛ «چند نفر از خانم‌های‌ خیلی جوان اش را به کارمندان خودمان دادیم»
  • خواستگاری مهران مدیری از نعیمه نظام دوست
  • فرود آمدن هواپیمای اسرائیلی در ریاض
  • آیا می شناسیدش؟